رفتم نور حموم رو کم کردم ، آب داغ رو باز کردم نشستم تو وان
پاییز طلایی لاچینی رو گذاشتم
بیرون برف میومد و از پنجره قبل از اینکه بخار بگیره یه چیزهایی معلوم بود
این پاییز طلایی رو اواخر خیلی گوش میکنم و من رو پرت میکنه به تمام شهریورها و مهر ماه های دوران گذشته
همه چیز طلایی بود
از انتظار و اندوه باز شدن مدرسه ، واحد گیری دانشگاه و با لیشام آهنگ فردا دوباره پاییز میشه باز خوندن ها تو ایستگاه اتوبوس خیابون فرجام و با اسپروز سیگار کشیدن دم رودخونه زرگنده
و بعد سوال ابدی: اینجا چه کار میکنم و لعنت به این برف تموم نشدنی که کرسی جیرود و جاده دربندسر نداره و پاییزهایی کوتاه و سرد و غیر طلایی